وقتی مهاجرت معکوس می شود

مهاجرت جوانان روستایی به شهر همیشه سختی های زیادی به همراه دارد.  دوری از خانه و خانواده، اشتغال و اسکان در شهر و خداحافظی با خاطرات کودکی و نوجوانی، بخش کوچکی از این سختی هاست. حسن غلامی، سختی مهاجرت را چشید و این مساله را با گوشت و پوست خود لمس کرد. اما تصمیم گرفت با این مساله مقابله کند و راه ماندن در روستا را برای دیگران هموار سازد. او توانست به کمک جمعی از اهالی روستا، مسائل روستا را بشناسد و برای آینده روستا، چشم انداز تعریف کند. حسن غلامی و اهالی روستای کریم آباد، در حال حرکت به سمت آن چشم انداز 20 ساله اند و دست در دست هم توانسته اند بسیاری از مسائل روستا را حل کنند…

مهاجرت برای همه ما کلمه ای آشناست. مهاجرت، ریشه در هجر و هجران دارد و بیشتر، نمایانگر دور شدن از جا و مکانی دارد که کسی متعلق به آن است. مهاجرت همیشه رفتن از جایی به جایی دیگر است؛ از کشوری به کشور دیگری، شهری به شهر دیگری و یا از روستایی به شهری. مهاجر، عموما از جایی به جای بهتری می رود. در سال های اخیر، بسیاری از مردم روستاهای کشور  به خصوص جوانان به شهرها مهاجرت کرده اند، چون بر این باور بوده اند که شهر، جای بهتری برای زندگی است.

آدمی، هر که باشد و هر جایی که باشد، وضعیت موجود خودش را نیز با آینده مطلوبش مقایسه می کند. وضعیت موجود جایی که در آن هست را نیز می بیند و با جایی که می خواهد در آن باشد مقایسه اش می کند. آن موقع تصمیم می گیرد که مهاجر باشد یا نه. جوان روستایی، وضعیت روستای خودش را نگاه می کند؛ مشکل اشتغال بزرگترانش را می بیند و نبود آب کافی برای کشاورزی را. نبود دسترسی مناسب به امکانات مختلف را می بیند و چالش های پیش آمده را. مشکل عدم دسترسی به خوراک فرهنگی و فکری کودکان را می بیند و کودکان روستایش را. مهاجر، وضعیت موجود را با آینده مطلوب مقایسه می کند و تصمیم می گیرد که برود. رفتنی که گاهی موقت است و گاهی دائم. رفتنی که گاهی ماندن دارد و گاهی آمدن.

جوان روستایی، می داند که مهاجرت، ریشه در هجران دارد. می داند که باید هجران خانواده، اقوام و دوستان را تحمل کند. می داند که باید با خاطرات کودکی و نوجوانی اش خداحافظی کند و می داند که زندگی در جایی که در آن ریشه ندارد سخت و طاقت فرساست.

حسن غلامی نیز، یکی از جوانان روستایی بود که از روستای خودش کریم آباد، به شهر مشهد مهاجرت کرده بود.  در آن دوران، خشک شدن قنات روستا و نبود شغل مناسب برای جوانان، باعث شد جوانان یکی یکی و دسته دسته به شهر مهاجرت کنند. حسن نیز به همراه جمعی از دوستانش در یکی از محله های حاشیه ای مشهد خانه کوچکی اجاره کرد و به کارگری مشغول شد. اما بر خلاف بقیه، نتوانست هجران را تحمل کند و تصمیم گرفت به جای سختی‌های مهاجرت، سختی‌های بازگشتن به روستا و ساختن آن را تحمل کند. در نهایت با مشورت یکی از اساتید دانشگاه، به روستای خویش بازگشت و تصمیم گرفت به جای پذیرش وضع موجود، آینده مطلوب را بسازد.

حسن غلامی، توانست با مشارکت جمعی از کشاورزان و اهالی روستا، خط لوله ای برای آب رسانی به مزارع کشاورزی احداث کند. این خط لوله، اعتماد اهالی را جلب کرد و حسن، به لطف همین اعتماد دهیار روستای کریم آباد شد. اما او بر این باور بود که مسائل روستا، حل نخواهد شد مگر به کمک اهالی روستا و شعارش آن بود که همه مردم باید خود را دهیار روستا بدانند. همه باید برای حل مسائل روستا و ساخت آینده مطلوب روستا، دغدغه مند باشند و ساختن آن آینده، نیازمند همفکری، همراهی و همکاری همه مردم روستاست.  

به این ترتیب، حسن غلامی توانست جمعی از  دغدغه مندان روستا را بسیج کند و به کمک ایشان آن آینده مطلوب را تصویر کند. این جمع، چشم انداز 20 ساله کریم آباد را نوشته و سند راهبردی توسعه روستا را تدوین کردند. در این سند، کریم آباد در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اشتغال، عمرانی و … توصیف شده و برای حل مسائل آن راهبردهایی ارائه شده است. راهبردهایی که بعد از گذشت حدود ده سال، برخی اجرا شده اند و برخی در حال اجرا اند…

اهالی روستای کریم آباد، در ده سال اخیر توانسته اند به جای 20 هکتار، 120 هکتار از زمین های روستا را زیر کشت ببرند. چرا که توانسته اند سیستم آبیاری روستا را متحول ساخته؛ مزارع روستا را متمرکز کنند؛ محصولاتی متناسب با اقلیم و دارای صرفه اقتصادی بکارند و استخرهایی برای تجمیع آب مازاد در زمستان بسازند. به این ترتیب، آب نه تنها برای حقآبه داران کم نیست؛ بلکه حقآبه داران می توانند آب مازاد خویش را به کسانی که حقآبه ندارند بفروشند…

حسن غلامی و اهالی کریم آباد، برای پیشرفت روستایشان اقدامات مختلفی انجام داده اند، احداث سالن ورزشی، احداث پارک و فضای بازی، احداث بند خاکی برای تامین آب دام، نام گذاری روز کریم آباد، ریشه کن کردن طلاق، احیای قلعه تاریخی روستا، تاسیس خانه بومگردی و بسیاری از موارد دیگر، ثمره تلاش های مردم کریم آباد، برای ساختن کریم آباد بوده است…نقطه قوت حسن غلامی، اتکای او به مردم و مشارکت مردمی ست. غلامی، مردم کریم آباد را در شناسایی مسائل، ریشه یابی و حل مسائل دخیل می کند و بدون مشارکت آن ها کاری انجام نمی دهد. غلامی، برای احیای فضای سبز روستا، برای هر نهال سند مالکیت تهیه می کند و آبیاری، نگهداری و مراقبت از درختان روستا را به دانش آموزان روستا می سپارد. غلامی، حفظ، حراست، نگهداری و تقسیم مراتع را به خود دامدارانی که از آن ها بهره برداری می کنند واگذار کرده و آن‌ها را راهنمایی می کند. در یک کلام، غلامی برای اهالی روستای کریم آباد، نقش تعیین می کند. نقشی برای پیشرفت روستا و نقشی برای ساختن آینده. حسن غلامی، یک قهرمان است. قهرمانی که قهرمانان دیگری را با خود همراه کرده، تا اکنون را بشناسند و فردا را بسازند. قهرمانانی که شعارشان همه با هم برای پیشرفت ایران است…

کریم آباد 1402، مهاجرت معکوس دارد...

شما می توانید داستان زندگی حسن غلامی را در مستند زیر نیز مشاهده کنید...

.h_iframe-aparat_embed_frame{position:relative;}.h_iframe-aparat_embed_frame .ratio{display:block;width:100%;height:auto;}.h_iframe-aparat_embed_frame iframe{position:absolute;top:0;left:0;width:100%;height:100%;}

همچنین باید بدانید، حسن غلامی به کمک امین ماکیانی کتابی درباره فعالیت هایش در کریم آباد نوشته و آن را منتشر کرده است. این کتاب، زیبای کوچک نام دارد...